اشعاربازگویی کتاببخش یکم عاشقانه‌هاغزل، قصیده و مثنوی

شماره ۹: شعر سحر شد مجموعه سروده های محمد رضا محسنی حقیقی

شعر سحر شد یا آهنگ سیاه از محمد رضا محسنی

این پست حاوی سروده ای است از محمد رضا محسنی به نام‌های « شعر سحر شد » یا « آهنگ سیاهی شب » چاپ شده در کتاب مجموعه شعر محمد رضا محسنی ویرایش یکم. شعر نهم ، از کتاب ویرایش یکم از دفتر یکم اشعار منتشر شده در سال ۱۳۹۲، شیراز. این شعر دربردارنده‌ی ۷ بیت است.

شبْ زاغ سیَه گشته و شه‌باز سَحَر شد
یعنی به جهان سرور و شَه، باز سحر شد

افسوس به پایان نرسد درد جدایی
یک‌بارِ دگر بی‌توام آغاز سحر شد

آهنگِ سیاهی‌ست شب و روز به گوشم
گویی که در این غم‌کده بی‌ساز سحر شد

چون دردِ دل‌ام با همه‌کس می‌نَتَوان گفت
با این دلِ خون، هم‌دم و هم‌راز سحر شد

ای آن‌که شده ناله‌ی ما بر تو چو لالا
بگذشت کنون نوبتِ آواز، سحر شد

هرکس که برآید سَحَرش از دلِ شب‌ها
خرسند شود جز منِ دل‌باز، سحر شد!

ای آریَه‌وُش پَر چه گشودی تک و تنها؟
بازآی از آن نیمه‌ی پرواز، سحر شد

شعر سحر شد ، برگرفته شده از کتاب مجموعه اشعار رضا محسنی حقیقی > بخش غزل، قصیده و مثنوی ها > بخش یکم عاشقانه‌های غزل قصیده مثنوی ، صفحه ۱۳

معنی شمار از واژگان به کار رفته در شعر

شه باز = شهباز، عقاب، شاه باز گونه ای پرنده ی شکاری . شهپر زاغ و زغن زیبای صید و قید نیست*این کرامت همره شهباز و شاهین کرده‌اند ( حافظ ) / سعدی تو مرغ زیرکی خوبت به دست آورده‌ام*مشکل به دست آرد کسی مانند تو شهباز را ( سعدی ) / خِرد است آنکه ترا بنده شدستند بدو*به زمین شیر و پلنگ و به هوا بر شهباز ( ناصر خسرو )

زاغ = پرنده سیاه رنگ ، کلاغ …

دلباز = دل باز، بازنده ی دل، شیفته ، عاشق، دلداده / به مستقر و سرای و سریر و مسند خویش*بدان نسق که به معشوق عاشق دلباز (سوزنی )

شعر سحر شد محمدرضا محسنی
شعر سحر شد محمدرضا محسنی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا