کوروش بزرگ هخامنشی و جنگ با آستیاگ ماد، روابط با پارسیان و مادها
در این جستار که سراسر برگرفته شده از کتاب «پانترکسیم، ایران و آذربایجان» به قلم محمدرضا محسنی است نخست به تعریف معنای اطلاح و واژهی هخامنشی و هخا پرداخته، سپس روابط کوروش و پارسیان و البته پیوند کوروش بزرگ یا کورش دوم هخامنشی با دیگر قوم ایرانیتبار و ایرانی زبان یعنی ماد را بررسی خواهیم کرد. البته در این میان به بازگویی بخشهایی از داستان که از سوی تاریخ نگاران یونانی مطرح شده و سالنامههای بابلی خواهیم پرداخت. در این میان باید اشاره کرد که پارسیان و مادها از دیدگاه تبار و زبان بنا به گواهیهای سرراست تاریخی و واژههای برجامانده و… همریشه هستند چنانکه بارها تاریخ نگاران یونانی این دو را با یکدیگر اشتباه گرفتهاند.
ذکر منبع: هرگونه برداشت از دادههای این تارنگار تنها با یادکرد از منبع اصلی و نشانی تارنمای رسمی مجاز است. محسنی، محمدرضا ۱۳۸۹: پان ترکیسم، ایران و آذربایجان ، نشر سمرقند، ص ۱۸۵-۱۸۸
معنی واژه هخامنشی و هخا چیست
«هَخا/ هَخَه» در اوستایی و پارسی به معنی «دوست» است که در پی آن هخامنش را میتوان «[دارای] منش دوستانه» معنی کرد. پارسها از نظر هردوت، آنگاه که دربارهی شورش ضدآستیاگ سخن میگوید، اینگونه شناسانده شدهاند:
پارسها به قبیلههای پُرشمار تقسیم میشود. قبایلی که کورش آنها را برای این شورش، فراخواند عبارت اند از: پاسارگاد، مرافیان، مسپیان، در میان این سه قبیله، پاسارگادها نجیبزادهتر هستند. دودمان هخامنشی که پادشاهان پارسی از آنها برآمدهاند، از این قبیلهاند. پارسیهای دیگر به این ترتیبند: پانتیالیان، دروزیان، گرمانیان که به کشاورزی میپرداختند و کِشتگراند، و دیگران که چادرنشیناند و خاندانهای دیگر: دائیان، مَردیان، دروپیکان و سگارتیان هستند.
جایگاه کوروش بزرگ و ماندانا در میان مادها
در این زمان در بخش شرقی جهان، دو قدرت در برابر یکدیگر بودند. یکی پادشاهی نوبابلی که از زمان پیروزی «نبوکدنزر» در کرکمیش در سال ۶۰۵ پ.م. در بخش غربی، به گشایشهای پیاپی دست یافت تا آنجا که چند سال پس از آغاز پادشاهی کورش (۵۵۹) در بابل به پادشاهی رسید (۵۵۶) و سراسر هلال بارور (خصیب) را به چنگ آورد. دیگری پادشاهی ماد بود زیر رهبری آستیاگ (آستیاس) که در بخش غرب، قدرت خود را تا روخانهی مرزی هلیس گسترش داده و به نظر میرسد، رخنهی خود را بر چندین شاهزادهی بومی فلات ایران به گاس فراوان تا سرزمین باختر (باختریش- بلخ) اعمال کرده بود. در این میان کورش از هر نظر دارای شرایط ویژهای بود تا بتواند نقش پیوند دهندهی تیرههای گوناگون آریایی ایفا کند و آنها را در زیر یک پرچم، گرد آورد.
هردوت ، یوستین و گزنفون نقل میکنند که « ماندانا » مادر کورش ( بخوانید= جایگاه زن در ایران باستان )، خود دختر آستیاگ پادشاه ماد و یک شاهزاده خانم لیدیایی به نام «اری ینه» بود که او خود نیز دختر الیات و بنابراین خواهر «کرزوس» بود. پس کورش در نسل پیشین خود، برآیند یک زناشویی سیاسی و ارجدار بود که در سال ۵۸۵ میان دولتهای ماد و لیدی و زیر نظارت کلیکیه و فرمانروایی نوبابلی روی داده بود.
پیروزی کوروش بزرگ بر آستیاگ و اتحاد مادها و پارسیان
دربارهی پیروزی کورش بر آستیاگ ( = Astuágēs ) با همکاری بخش بزرگی از سران مادی، – در اسناد بابلی دوران پادشاهی نبونید – (۵۵۶-۵۳۹) پادشاه بابل نو در نخستین سال پادشاهی خود اعلام میدارد که مردوک را به خواب دیده و مردوک به او دل استواری داده است که خطر مادیها در منطقهی حران به زودی از میان برخواهد خواست:
[وحقیقت آنکه] وقتی سال سوم (۵۵۳) فرا رسد، مردوک بنده و خدمتگذار جوان خود، کورش، پادشاه انشان را برانگیخت، کوروش بزرگ با سپاه اندک خویش سپاهیان عظیم «اومان ماندا» را بپراکند، بر آستیاگ پادشاه ماد چیره شد و او را دربند به میهن خویش آورد.
سالنامه نبونید
در سالنامهی نبونید ، سرراست به پیروزی کورش اشاره شده است. بند مقدم بر آغاز سال هفتم(۵۴۹) چنین است:
[آستیاگ] لشکر آراست و به آهنگ پیروزی، به جنگ کوروش بزرگ ، پادشاه انشان، شتافت…سپاه ضد آستیاگ طغیان کرد و او زندانی شد، [او را تسلیم] کورش کردند […] کورش به سمت اکباتان(هگمتانه) شهر پادشاهی رفت. نقره و زر و اموال اشیا […] به غنیمت [از] اکباتان گرفت و به انشان فرستاد. داراییها و ملزومات ارتش […]
میبینیم که بر پایهی سالنامهی نبونید، آستیاگ یورش را آغاز کرده، که این خود باژگونهی گفتهی شماری از منابع کهن است. همچنین این سالنامههای بابلی نشان میدهند که جنگ میان ماد و پارس سه سال به درازا کشید (۵۵۰-۵۵۳)، ولی هردوت تنها به بازگویی یک جنگ بسنده میکند.
بازگویی هرودوت درباره جنگ کورش بزرگ با آستیاگ ماد
در افسانهی بنیانگذار هردوت میبینیم که کوروش بزرگ یورش را آغاز میکند. زمانی که آستیاگ ( ایشتوویگو ) از نزدیک شدن سپاهیان پارس به فرماندهی نوهی خویش کورش آگاه شد، ارتش ماد را به فرمان هارپاگ سپرد، هارپاگ کسی بود که پیش از این، به سبب گریز دادن کورش شیرخواره از مرگ، بهدست آستیاگ، سخت مجازات شده و گوشت پسرش را به او خورانده بودند. هارپاگ از دیرگاه با کورش در پارس در پیوند بود و شمار فراوانی از بزرگان ماد در پی ناخرسندی از ستم آستیاگ، گرد کورش آمده بودند و او را تشویق به براندازی آستیاگ میکردند. « هارپاگ میکوشید نجیب زادگان مادی را پیرامون کورش گردآورد تا او را به پادشاهی برگزینند» و « مادیها درون کارزار شدند و با پارسیها جنگیدند، و شمار فراوانی از ایشان به عمد از نبرد خودداری کردند و راه گریز در پیش گرفتند. ارتش مادیها به گونهای شرم آور پراکنده شد.»
ولی چنین که پیدا است، نخستین بازگویی و اسناد به حقیقت نزدیکتر هستند. به بیان دیگر، درگیریها پراکنده و دیرپا بوده است. بر پایهی نوشتهی کتزیاس که دیودور نیز از آن سود جسته آستیاگ به تدابیری سخت دست زد و همگی فرماندهان را برکنار نمود، شخصا در راس ارتش جای گرفت و حکومت وحشت و ترور برپا ساخت.
تاریخ نگاران یونانی
ژوستین نیز مینویسد که پس از شکست و خیانت هارپاگ و بزرگان مادی، آستیاگ خود فرماندهی سپاه را در دست گرفت و علیه پارسیان به کارزار رفت و پولین به نبردهایی در پیرامون پاسارگاد اشاره دارد:
کورش سه بار با مادیها جنگید و در هر سه بار شکست خورد. صحنهی چهارمین نبرد، پاسارگاد بود که در آنجا زنان و فرزندان پارسی میزیستند. پارسیان در آنجا نیز روی به گریز نهادند… اما سپس به سوی مادیها که در جریان پیگرد لشکریان پارس، پراکنده شده بودند بازگشتند و فتحی چنان به کمال کردند که کورش، دیگر نیازی به پیکار دوباره ندید.
به نوشتهی کتزیاس، آستیاگ در هگمتانه در حالی که به همراه دختر و داماد خود «اسپی تَمَس» در ویرانههای کاخ خویش پناه گرفته بود زندانی شد. به بازگویی کتزیاس و گزنفون، کورش خود را جانشین آستیاگ و نه پیروز بر او و مادها خواند، و آستیاگ زنده ماند و برای او زندگی شاهانهای فراهم شد. حتا هگمتانه همچنان به منزلهی یکی از اقامتگاههای همیشگی شاه بزرگ برجای ماند.